شماره ٢١٠: از خسيسان چاره نبود مردم بگزيده را

از خسيسان چاره نبود مردم بگزيده را
مي شود گاهي به برگ کاه حاجت، ديده را
نيک بيش از بد حجاب راه بينايان شود
زحمت گل بيشتر از خار باشد ديده را
قدر صحراي عدم را رفتگان دانند چيست
توتياي چشم باشد خاک، طوفان ديده را
نيست در طبع گرانجانان نصيحت را اثر
شور محشر برنيانگيزد ره خوابيده را
چشم خواب آلود را در خلوت دل بار نيست
حاش لله کعبه پوشد جامه پوشيده را
لازم غفلت بود خواري، نبيني رهروان
مي کنند اکثر به پا بيدار، ره خوابيده را؟
از علايق فارغند آزاد مردان همچو سرو
خار نتواند گرفتن دامن برچيده را
نيست آسان معني پيچيده صائب يافتن
رهنما از پيچ و تاب است اين ره پيچيده را