شماره ١٨١: باعث آزار شد ترک دل آزاري مرا

باعث آزار شد ترک دل آزاري مرا
تخته مشق حوادث کرد همواري مرا
روز روشن مي کند کار نمک در ديده ام
شب ز شکر خواب باشد خط بيزاري مرا
گر به خونم هر سر خاري کمر بندد چو تيغ
روي خندان مي کند چون گل سپر داري مرا
نيستم مقبول تا مردود خاطرها شوم
چون يتيمان نيست بيم از خط بيزاري مرا
آنچه من در بيخودي و مي پرستي يافتم
حيف از اوقاتي که شد ضايع به هشياري مرا
داشت خودداري مرا يک چند در قيد فرنگ
بي خودي آزاد کرد از قيد خودداري مرا
صائب از پند و نصيحت غفلت من بيش شد
نيست زين خواب گران اميد بيداري مرا