شماره ٩٥: ساقي محجوب مي بايد شراب عشق را

ساقي محجوب مي بايد شراب عشق را
آتش هموار مي بايد کباب عشق را
در حريم ما ندارد شمع بي فانوس راه
شاهد بي پرده مي سوزد حجاب عشق را
تيشه اي در کار هستي مي کنم چون کوهکن
چند دارم در پس کوه آفتاب عشق را
عالمي را آه دردآلود من ديوانه کرد
هيچ کافر نشنود بوي کباب عشق را!
از کمند رشته عمر ابد سر مي کشيد
خضر اگر مي يافت ذوق پيچ و تاب عشق را
هر که را در مغز پيچيده است بوي عقل خام
مي شناسد اندکي قدر گلاب عشق را
هر کسي را هست صائب قبله گاهي در جهان
برگزيدم از دو عالم من جناب عشق را