شماره ٦٨: خوب دارد زاهد شياد، داروگير را

خوب دارد زاهد شياد، داروگير را
دام دردانه است پنهان سبحه تزوير را
در نشاط و خرمي، غافل نمي جويد سبب
زعفران حاجت نباشد خنده تصوير را
نفس قابل را دم گرمي به اصلاح آورد
راست سازد گوشه چشمي به يکدم تير را
لال خواهي خصم را، گردآوري کن خويش را
کاين سپر دندانه مي سازد دم شمشير را
گردن رعنا غزالان را کند خط چرب نرم
ني به ناخن مي کند مور ضعيفي شير را
نيست مجنون مرا پروايي از بند گران
آب سازد آتش سوداي من زنجير را
روي خاک از سايه دستش نگارين گشته بود
پيشتر زان کز نيام آرد برون شمشير را
چرب نرمي کن که باران ملايم مي کند
چون گل بي خار صائب خار دامنگير را