شماره ٥٤: تنگدستي راست سازد نفس کج رفتار را

تنگدستي راست سازد نفس کج رفتار را
پيچ و تاب از وسعت ره مي فزايد مار را
يک جو از دل درد ديدن هاي رسمي برنداشت
پرسش ظاهر گرانتر مي کند بيمار را
از سر خوان تهي سرپوش يک جانب کند
هر سبک مغزي که بر سر کج نهد دستار را
از نصيحت کج نهادان برنگردند از کجي
راست نتوان کرد چون مايل شود، ديوار را
در عذابم بس که چون آيينه از ناديدني
آيه رحمت شمارم سبزه زنگار را
کرد يکسر را ادا در روزگار بخت ما
بود هر خواب قضايي دولت بيدار را
بوي گل در عذرخواهي از چمن بيرون دويد
باغبان گر بست بر رويم در گلزار را
کرد از داغ عزيزان سينه ات را لاله زار
دوست مي داري همان اين عالم غدار را
از صدف صد تشنه لب را سر به جانش مي دهد
بحر اگر سيراب سازد ابر گوهربار را
آب کوثر جلوه موج سرابي بيش نيست
در بيابان قيامت تشنه ديدار را
بر قرار دل بود صائب مدار دور عيش
نيست غير از نقطه دل مرکز اين پرگار را