شماره ٥٠: دل چسان پيچد عنان آه دردآلود را؟

دل چسان پيچد عنان آه دردآلود را؟
ز آتش سوزان عنانداري نيايد دود را
تشنگي در خواب ممکن نيست کم گردد ز آب
نيست سيرابي ز خون آن چشم خواب آلود را
از نصيحت خشکي سودا نگردد بر طرف
برنيارد آتش سوزان ز خامي عود را
مردم کم مايه را اسراف برق خرمن است
حفظ کن از پوچ گويي ها دم معدود را
وقت بي برگي شود گوهرفشان از اشک، تاک
تنگدستي مانع ريزش نگردد جود را
حلقه خط، چشم حيران شد به دور عارضش
آه ازين آتش که در زنجير دارد دود را
سبز گردد از بناگوش بتان پيش از ذقن
خط عنبرفام، حسن عاقبت محمود را
شيشه خشک است صائب در مذاقش آب خضر
هر که بوسيده است لبهاي شراب آلود را