يا نديمي ضاع عمري وانقضي
قم لاستدراک وقت قدمضي
واغسل الادناس عني بالمدام
واملا الاقداح منها يا غلام
اعطني کائسا من الخمر الطهور
انها مفتاح ابواب السرور
خلص الارواح من قيدالهموم
اطلق الاشباح من اسر الغموم
کاندرين ويرانه پر وسوسه
دل گرفت از خانقاه و مدرسه
ني ز خلوت کام بردم، ني ز سير
ني ز مسجد طرف بستم، ني ز دير
عالمي خواهم از اين عالم به در
تا به کام دل کنم خاکي به سر
صلح کل کرديم با کل بشر
تو به ما خصمي کن و نيکي نگر