قطره از بحر ما شود پيدا
باز در بحر مي شود پنهان
اين لطيفه به ذوق دريابش
يادگار من است خوش مي خوان
از قضاي خداي عزوجل
حي قيوم قادر سبحان
نيم ساعت گذشته بود از روز
روز آدينه در مه شعبان
يازدهم بود ماه و وقت شريف
ماه در حوت و مهر در ميزان
پنج و هشتاد بود و هفتصد سال
رفته در کوه بنان که ناگاهان
مير برهان دين خليل الله
آمد از غيب بنده را مهمان
خير مقدم برآمد از عالم
مرحبا را شنيدم از ياران
کسب او باد علم رباني
حاصلش باد عمر جاويدان