کفر سر زلف بت به دست آر
کايمان محققانه اين است
گفتم که ز باده توبه کردم
مشنو که مرا بهانه اين است
مائيم مدام در خرابات
فردوس من است و خانه اين است
زد ناوک عشق بر دل من
گفتا که مرا نشانه اين است
هر دم نقشي خيال بندم
آري چه کنم زمانه اين است
مطرب بنواز ساز عشاق
بزمي است خوش و ترانه اين است
مائيم و حضور نعمت الله
چون در دو جهان يگانه اين است