گوهر ار جوئي در اين دريا بجو
سر آن در يتيم از ما بجو
نقد گنج کنت کنزا را طلب
هر چه مي خواهي بيا از ما طلب
ساقي مستيم و جام مي بدست
مي خورند از جام ما رندان مست
ملک ميخانه سبيل ما بود
آيد اينجا هر که او ز اينجا بود
هر کجا رندي است ما را محرم است
هر کجا جامي است با ما همدم است
صورت ما مظهر معني ماست
اين و آن، دو شاهد دعوي ماست
علم وجداني است علم عارفان
علم اگر خواني چنين علمي بخوان
قول ما صديق تصديقش کند
آن محقق نيک تحقيقش کند
تا ننوشي مي نداني ذوق مي
تا نگردي وي نيابي حال وي
مستم و خورده شراب بي حساب
هر که بيند گويدم خورده شراب