ولاي مرتضي

دم به دم دم از ولاي مرتضي بايد زدن
دست دل در دامن آل عبا بايد زدن
نقش حب خاندان بر لوح جان بايد نگاشت
مهر مهر حيدري بر دل چو ما بايد زدن
دم مزن با هر که او بيگانه باشد از علي
ور نفس خواهي زدن با آشنا بايد زدن
رو بروي دوستان مرتضي بايد نهاد
مدعي را تيغ غير بر قفا بايد زدن
لافتي الاعلي لاسيف الاذوالفقار
اين سخن را از سر صدق و صفا بايد زدن
در دو عالم چارده معصوم را بايد گزيد
پنج نوبت بر در دولت سرا بايد زدن
پيشوائي بايدت جستن ز اولاد رسول
پس قدم مردانه در راه خدا بايد زدن
از حسن اوصاف ذات کبريا بايد شنيد
خيمه خلق حسن بر کبريا بايد زدن
گر بلائي آيد از عشق شهيد کربلا
عاشقانه آن بلا را مرحبا بايد زدن
عابد و باقر چو صادق صادق از قول حقند
دم به مهر موسي از عين رضا بايد زدن
با تقي و با نقي و عسکري يکرنگ باش
تيغ کين بر خصم مهدي بي ريا بايد زدن
هر درختي کو ندارد ميوه حب علي
اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا بايد زدن
دوستان خاندان را دوست بايد داشت دوست
بعد از آن دم از وفاي مصطفا بايد زدن
سرخي روي موالي سکه نام علي است
برزخ دنيا و دين چون پادشا بايد زدن
بي ولاي آن ولي لاف از ولايت مي زني
لاف را بايد بداني کز کجا بايد زدن
ما لوايي از ولاي آن امام افراشتيم
طبل در زير گليم آخر چرا بايد زدن
بر در شهر ولايت خانه اي بايد گرفت
خيمه در دارالسلام اوليا بايد زدن
از زبان نعمت الله منقبت بايد شنيد
بر کف نعلين سيد بوسه ها بايد زدن