مرد مردانه شاه مردان است
در همه حال مرد مرد آن است
در ولايت ولي والي اوست
بر همه کاينات سلطان است
سيد اوليا علي ولي
آنکه عالم تن است و او جان است
گرچه من جان عالمش گفتم
غلطي کرده ام که جانان است
بي ولاي علي ولي نشوي
گر ترا صد هزار ياران است
ابن عم رسول و زوج بتول
آن خليفه علي عمران است
يوسف مصر عالمش خوانم
شاه تبريز و مير اوجان است
نه فلک با ستارگان شب و روز
گرد دولتسراش گردان است
ديگران گر خلاف او کردند
لاجرم حالشان پريشان است
واجب است انقياد او بر ما
خدمت ما به قدر امکان است
حسب و هم نسب بود به کمال
عمل و علم او فراوان است
مهر او گنج و دل چو گنجينه
خانه بي گنج کنج ويران است
بر در کبرياي حضرت او
شاه عالم پناه دربان است
دوستي رسول و آل رسول
نزد مؤمن کمال ايمان است
باطنا شمس و ظاهرا ماه است
نور هر دو به خلق تابان است
رو رضاي علي به دست آور
گر ترا اشتياق رضوان است
يادگار محمد است و علي
نعمت الله که مير ميران است