شماره ٧١٩: بي عشق مباش يک زماني
بي عشق مباش يک زماني
کز عشق نکرد کس زياني
آني دارد که عشق دارد
بي عشق کسي ندارد آني
گر دست دهد ز ساقي ما
يک جرعه مي بخر به جاني
مي نوش کنيم و عشق بازيم
گر زانکه خدا دهد اماني
بي نام و نشان کوي عشقيم
از ما ندهد کسي نشاني
ساقي قدحي بيار حالي
مطرب غزلي بخوان رواني
از علم بديع نعمت الله
بنويس معاني بياني