شماره ٥٦٨: عارفانه بيا و خوش مي گو

عارفانه بيا و خوش مي گو
وحده لا اله الا هو
ذکر مستانه مي کنم شب و روز
تو ز من بشنوي و من از او
بحر عشق است و ما در او غرقيم
عين ما را به عين ما مي جو
باش با عاشقان او يک رو
خوش بگو لا اله الا هو
در دو آئينه رو نمود يکي
آن يکي باشد و نمايد دو
غير او نيست در وجود اي دوست
ور تو گوئي که هست غيري کو
اين چنين گفته هاي مستانه
تو ز من بشنوي و من از او
خرقه پاک اگر هوس داري
جامه خود تو از خودي مي شو
نعمت الله يکي است در عالم
فارغ است از خيال عقل دو رو