بقا در عشق اگر خواهي فنا شو
حيات از وصل اگر جوئي چو ما شو
مشو خودبين و خود را نيک درياب
بدان خود را و داناي خدا شو
انا الحق زن چو منصور از سر عشق
برآ بردار و در دارالبقا شو
صدف درياب و گوهر را طلب کن
درآ در بحر و با ما آشنا شو
بسوي گلشن جانان گذر کن
بسان بلبل جان خوش نوا شو
فابقوا بالبقاء قرب ربي
فافنوا از وجود خود فنا شو
چو سيد بنده آن شاه مي باش
به باطن خواجه و ظاهر گدا شو