با تو گويم روي بيچون چو ببين
نور روي او به نور او ببين
روشن است آئينه گيتي نما
در صفاي روي او آن رو ببين
مي نمايد آن يکي در هر يکي
ور نمي بيني چو احول دو ببين
آفتابي رو نموده مه نقاب
روشن است در ديده ما تو ببين
آب رو جوئي درين دريا درآ
عين ما را مي نگر هر سو ببين
خرقه هستي به مي مي شو چو ما
پاکي ما را و شست و شو ببين
نعمت الله را به چشم ما نگر
نور نورالدين ما نيکو ببين