زاهدان را نرسد غيبت رندان کردن
عيب باشد بر ما غيبت ايشان کردن
بزم ما مجلس عشق است و حريفان سرمست
نتوان مجمع اين قوم پريشان کردن
خود گرفتم که تواني دلم آزاري
اين چنين کار خطرناک به نتوان کردن
دل ما کعبه عشق است و مقام محمود
باد ويران که دلش داد به ويران کردن
برو اي عقل و مکن سرزنش عاشق مست
بد بود سرزنش سيد نيکان کردن