ما ساقي سرمست خرابات جهانيم
سلطان سراپرده ميخانه جانيم
ما آب حياتيم ک در جوي وجوديم
ما گوهر روحيم که در جسم روانيم
جاميم و شرابيم به معني و به صورت
گنجيم و طلسميم و هويدا و نهانيم
اين طرفه که معشوق خود و عاشق خويشيم
هر چيز که ما طالب آنيم همانيم
گر چه نگرانند به ما خلق جهاني
در آينه خلق به خود ما نگرانيم
بي زهد توانيم که عمري به سر آريم
بي جام و مي و عشق زماني نتوانيم
آوازه درافتاد که ما مست خرابيم
والله به سر سيد عالم که چنانيم