خوش در ميخانه اي بگشاده ايم
باده نوشان را صلايي داده ايم
جام مي بر دست و رندانه مدام
سر به پاي خم مي بنهاده ايم
در خرابات مغان مست و خراب
بر در ميخانه اي افتاده ايم
خرقه خود را به مي شستيم پاک
فارغ از تسبيح و ز سجاده ايم
در هواي عاشق باده پرست
دايما بنشسته يا استاده ايم
بنده سيد شديم از جان و دل
از همه ملک جهان آزاده ايم