شماره ١٨١: سخن نازکان بود نازک
سخن نازکان بود نازک
گفته گنده نشنود نازک
ديده ما به عشق ديدن او
به چپ و راست مي دود نازک
هرکه با نازکان بسر آرد
گرچه باشد گران شود نازک
عقل گويد سخن ولي گنده
به چنان گنده نگرود نازک
نقش رويش خيال مي بندم
در نظر آيد و رود نازک
هرکه تخم محبتي کارد
به يقينم که بدرود نازک
گفته سيد است و خوش خواند
نازنيني که او بود نازک