دل به دلبر سپار و خوش مي باش
جان به جانان گذار و خوش مي باش
نقش رويش که نور چشم من است
در نظر مي نگار و خوش مي باش
باش با جام مي دمي همدم
نفسي خوش برآر و خوش مي باش
هر چه داري همه امانت اوست
جمله با او سپار و خوش مي باش
چون همه اوست غير او خود نيست
همه را دوست دار و خوش مي باش
زر تنکه يکي و تنکه بسي
تنکه ها زر شمار و خوش مي باش
يار جاني نعمت الله شو
باش با يار غار خوش مي باش