مي رود عمر ما دريغا عمر
مگذارش چنين خدا را عمر
عمر بر باد مي دهي حيف است
باز نايد گذشته جانا عمر
يک دو روزي غنيمتش مي دان
که نماند مدام با ما عمر
عمر امروز در پي فردا
صرف کردي دريغ فردا عمر
هر چه شد از تو فوت در عالم
عوضش باز يابي الا عمر
غير ساقي و جام مي هيچ است
نکند صرف هيچ دانا عمر
لذت عمر نعمت الله جو
تا بداني تو ذوق او با عمر