چار حضرت در يکي حضرت نگر
نعمت الله بين و آن نعمت نگر
ما مي خمخانه را کرديم نوش
همدم ما شو دمي همت نگر
چشم بينا گر ترا داده خدا
ديده بگشا حضرت عزت نگر
عالمي را نقش بسته در خيال
گر نظر داري در اين قدرت نگر
دنيي و عقبي به همديگر ببين
در وجود اين و آن حکمت نگر
رحمت او داده عالم را وجود
عام باشد رحمتش رحمت نگر
در خرابات مغان درنه قدم
سيد مستان آن حضرت نگر