هر چه بيني به نور او بنگر
روي او را ببين نکو بنگر
مجمع بي دلان اگر جوئي
زلف او گير و مو به مو بنگر
صفت ما و ذات ما گم شد
صفت او و ذات او بنگر
نظري کن به آب ديده ما
قطره و بحر و موج و جو بنگر
مي خمخانه را خوشي مي نوش
جام و مي بين و هم سبو بنگر
روي خود را در آينه بنما
جان و جانانه رو به رو بنگر
نعمت الله به ذوق مي بينش
دگران را به گفت و گو بنگر