شماره ٧٥٧: بربسته نقاب دل ربايد

بربسته نقاب دل ربايد
بنگر چه کند اگر گشايد
در آينه وجود عالم
خود بيند و خود به خود نمايد
ما دولت سر لي مع الله
يابيم ولي دمي نپايد
در دور دو چشم مست ساقي
توبه نکنيم و خود نشايد
چندان که خوريم مي ازين خم
نه کم شود آن و نه فزايد
يک ذات و صفات او فراوان
در هر صفتي دمي برآيد
سيد رند است و جام بر دست
مستانه سرود مي سرايد