شماره ٧٢٥: در همه آينه جمال نمود

در همه آينه جمال نمود
از همه رو دري به ما بگشود
غير را سوخت آتش غيرت
خوش بود آتشي چنين بي دود
دع نفسک به ذوق دريابش
تا بيابي ز وصل او مقصود
درد دردش دواي درد دل است
نوش مي کن که آن بود بهبود
اين عنايت نگر که حضرت او
در حق بندگان خود فرمود
خود نمايد جمال و خود بيند
از خودش با خود است گفت و شنود
خيز ساقي بيار جام شراب
وقت صبح است و عاقبت محمود
مي خمخانه حدوث و قدم
ساقي مست ما به ما پيمود
هر که انکار نعمت الله کرد
بي شکي باشد از خدا مردود