شماره ٧١٢: عقل دورانديش هر دم جاي ديگر مي رود

عقل دورانديش هر دم جاي ديگر مي رود
ديگ سودايش هميشه نيک بر سر مي رود
چون به بزم ما درآيد نيک حيران مي شود
زود بگريزد رود بيرون و ابتر مي رود
عشق سرمست است و با رندان حريفي مي کند
مي رود در برخوش و در بحر خوشتر مي رود
آفتاب حسن او مه را نوازش کرده است
با دل روشن بهر جا خوب و درخور مي رود
هر که در راه خدا ره مي رود همراه ماست
لاجرم همراه ما راه پيمبر مي رود
در چنان بحر محيطي زورقي افکنده ايم
بادبان افراشته کشتي به لنگر مي رود
نعمت الله رهبر و شيرازيان همراه او
عاشقانه بر سر الله اکبر مي رود