شماره ٦٨٧: هر که را ذوقش به سوي ما بود

هر که را ذوقش به سوي ما بود
همچو ما غرقه درين دريا بود
موج دريائيم و دريا عين ما
عين ما بر ما حجاب ما بود
چشم عالم روشن است از نور او
ديده اي بيند که او بينا بود
کنت کنزا گنج اسماي وي است
مخزن آن جمله اشيا بود
هر چه بيني مظهر اسماي اوست
کون جامع جامع اسما بود
جام و مي با همدگر باشد مدام
اين چنين بوده است و باشد تا بود
نعمت الله در همه عالم يکي است
سيدم يکتاي بي همتا بود