شماره ٦٧١: هر چه آيد در نظر چون او بود

هر چه آيد در نظر چون او بود
عين او در چشم ما نيکو بود
موج و دريا نزد ما باشد يکي
گرچه آن يک اسم و رسمش دو بود
گفتم اين رشته مگر باشد دو تو
سر بسر ديدم همه يکتو بود
بوي دستنبوش مي آيد ز دست
هر که را در دست دستنبو بود
جز وجود او نمي يابم دگر
با وجود او وجودي چو بود
وجه او در وجه هر يک رو نمود
آن يکي با هر يکي يک رو بود
زلف سيد را نمي آري به دست
تا حجاب راه تو يک مو بود