شماره ٦٥٩: چشم ما عين ما به ما بيند

چشم ما عين ما به ما بيند
هم به نور خدا خدا بيند
ديده ما نديده غيري را
غير چون نيست او کجا بيند
هر که خود بين بود نبيند او
زانکه خود بين همه خطا بيند
آنکه با ما نشست در دريا
عين ما آشناي ما بيند
عارفي کو جمال او را ديد
ديده باشد به او چو وا بيند
دردمندي که درد مي نوشد
هم از آن درد دل دوا بيند
به خرابات رندي ار آيد
سيد مست دو سرا بيند