شماره ٦٤٦: کشته عشق او شفا چه کند

کشته عشق او شفا چه کند
مرده درد او دوا چه کند
پادشاهي گداي او دارد
بي نواي درش نوا چه کند
راحت جان مبتلا است بلا
مبتلا ناله از بلا چه کند
دنيي و آخرت مده که دلم
رند مست است و اينها چه کند
مي دهي پند رند تا چه شود
مي نهي بند مست تا چه کند
در خرابات عشق مست خراب
باده نوشيم تا خدا چه کند
نعمت الله کشته عشق است
اين چنين کشته خونبها چه کند