شماره ٦٣٦: همه در بحر بي کران غرقند

همه در بحر بي کران غرقند
چون حبابند و اين و آن غرقند
غرق آبند و آب مي جويند
از ازل تا ابد چنان غرقند
تن ما چون حباب و جان موج است
عشق بحر است و عاشقان غرقند
کشتي ما کجا رسد به کنار
ناخدايان در اين ميان غرقند
بحر در جوش و باده در کار است
بر چه باشد که بحريان غرقند
هفت دريا درين محيط وجود
ديده ايم و يکان يکان غرقند
رند دريا دلي است سيد ما
سيد و بنده جاودان غرقند