شماره ٦٣١: عاشقي کز عشق او دم مي زند

عاشقي کز عشق او دم مي زند
پشت پا بر هر دو عالم مي زند
هر که او شيداي زلف و روي اوست
کفر و ايمان هر دو برهم مي زند
مطرب عشاق ساز ما نواخت
گه نواي زيرو گه بم مي زند
از دل ما جو مسماي وجود
کو نفس از اسم اعظم مي زند
نعمت الله علم معني دل است
از ادب والله اعلم مي زند