شماره ٦٢٧: آنها که نگار را نگارند

آنها که نگار را نگارند
پيوسته نگار را نگارند
جاني يابند هر دم از وي
هر دم جاني به وي سپارند
اين طرفه که زاهدان مخمور
از مستي ما خبر ندارند
اي عقل برو که بزم عشق است
اينجا چو توئي کجا گذارند
هر لحظه ز غيب در شهادت
طرح دگري ز نو برآرند
عالم داني که در نظر چيست
نقشي که بر آب مي نگارند
مستيم و حريف نعمت الله
بيچاره کسان که در خمارند