شماره ٦٢٥: کشتگان از دم او زنده شدند

کشتگان از دم او زنده شدند
همچو ما زنده پاينده شدند
ز آفتاب نظر روشن او
ماه رويان همه تابنده شدند
بنده را بنده او مي خوانند
زان همه بنده اين بنده شدند
به هواي لب او غنچه گل
لب گشاده همه در خنده شدند
بي خبر غيبت ما مي کردند
آمدند منصف و شرمنده شدند
کور چشمان که نديدند او را
از نظر رانده و افکنده شدند
از دم سيد عيسي دم ما
ترک و تاجيک بسي زنده شدند