پيش از اين گر مرا حجابي بود
شکر گويم که آن حجاب نماند
بود گنجي در اين خرابه تن
گنج باقي است گر خراب نماند
آفتابي ز چشم پنهان شد
تا نگوئي که آفتاب نماند
ميکده باقي است و خم پر مي
جام بشکست نه شراب نماند
بي حسابم نواخت لطف خدا
هيچ باقي درين حساب نماند
آب درياي ما فراوان است
غم نداريم گر حباب نماند
نعمت الله به خواب رفت دمي
باز بيدار شد چو خواب نماند