شماره ٥٩٥: عمر من رفته بود باز آمد

عمر من رفته بود باز آمد
کارساز خوشم به ساز آمد
مطربم ساز عاشقان بنواخت
باز آواز دلنواز آمد
مي کند ناز باز خواجه اياز
جان محمود در نياز آمد
نقد قلبم در آتش عشقش
گرم گرديد و در گداز آمد
باز پرواز کرد از بر شاه
کرد صيد خوشي و باز آمد
عشق مست است و جام مي بر دست
در ولايت به ترکتاز آمد
نعمت الله رسيد مست خراب
اين چنين حاجي از حجاز آمد