شماره ٥٨٤: غرق دريائيم و ما را موج دريا مي کشد

غرق دريائيم و ما را موج دريا مي کشد
آبرو مي بخشد و ما را بمأوا مي کشد
عشق هر جائيست ما هم در پي او مي رويم
او بهر جا مي رود ما را بهر جا مي کشد
در ازل بالا نشين بوديم و گوئي تا ابد
جذبه او مي رسد ما را به بالا مي کشد
ساغر گيتي نما پر مي به رندان مي دهد
خاطر مستانه رندان ما را مي کشد
با سرزلفش در افتاديم و سودائي شديم
دل بدست زلف او داديم و در پا مي کشد
خاک پايش توتياي ديده بيناي ماست
از براي روشني در چشم بينا مي کشد
در کش خود مي کشد ما را به صد تعظيم و ناز
اين کشاکش خوش بود چون سيد ما مي کشد