شماره ٥٨٢: هر دم بر آب چشم ما نقش خيالي مي کشد

هر دم بر آب چشم ما نقش خيالي مي کشد
هر لحظه از حالي دگر ما را به حالي مي کشد
سلطان عشقش هر زمان ما را مثالي مي دهد
و آن بي مثال از خط خود بر وي مثالي مي کشد
گر دل به دلبر مي کشد او مي کشد دل را به خود
کوشش چه کار آيد مرا صاحب کمالي مي کشد
ساقي هميشه از کرم جامي به رندي مي دهد
آن رند مست از جام او آب زلالي مي کشد
من نعمت الله يافتم نعمت به عالم مي دهد
تا تو نپنداري مراميلم به مالي مي کشد