شماره ٥٥٣: واحدي در کثير پيدا شد

واحدي در کثير پيدا شد
احدي لاجرم هويدا شد
بوي يوسف ز مصر عشق آمد
چشم يعقوب عقل بينا شد
جام گيتي نما به ما دادند
صورت و معنئي مهيا شد
نور اول خوشي تجلي کرد
نيک بنگر که عين اشيا شد
هر حبابي که بود ازين دريا
عاقبت باز عين دريا شد
در دو عالم کسي يگانه بود
کز شش و هفت و هشت يکتا شد
سيد از ما جدا فتاد ولي
چون ز ما بود باز از ما شد