شماره ٥٤٨: گفتم بخواب بينم گفتا خيال باشد

گفتم بخواب بينم گفتا خيال باشد
گفتم رسم به وصلت گفتا محال باشد
گفتم که در خرابات خواهم که بار يابم
گفتا اگر درآئي آنجا مجال باشد
سرچشمه حيات است ما خضر وقت خويشيم
در جام ما هميشه آب زلال باشد
شادي روي ساقي ما مي مدام نوشيم
بر غير اگر حرام است ما را حلال باشد
گر عاقلي بگويد عقل تو گشته ناقص
نقصان عاقلان است ما را کمال باشد
از آفتاب حسنش شد عالمي منور
ما روشنيم از وي او بي زوال باشد
نقش خيال بگذار نقاش را طلب کن
جز عين نعمت الله نقش خيال باشد