شماره ٥٣٦: ساز عشقش نواي دل سازد

ساز عشقش نواي دل سازد
درد دردش دواي دل سازد
لطف سازنده بين که بر سازش
هرچه سازد براي دل سازد
به خدا کار دل رها کرديم
کار دل هم خداي دل سازد
آتش عشق جان ما را سوخت
سوختگان را هواي دل سازد
دل مقامي خوش است از آن دلدار
جان خود در سراي دل سازد
دل صاحبدلي بدست آور
تا ترا آشناي دل سازد
نعمت الله مي نوازد ساز
بشنوش کز نواي دل سازد