شماره ٥٣٤: عشق دردي است تا نمي گيرد

عشق دردي است تا نمي گيرد
جان عاشق صفا نمي گيرد
اي دل ار عاشقي بيا خوش باش
عاشقان را خدا نمي گيرد
موج بحريم و غرقه دريا
غير ما دست ما نمي گيرد
دردمنديم و درد مي نوشيم
دل ما زين دوا نمي گيرد
لطف او عالمي به ما بخشيد
به کرم هيچ وا نمي گيرد
آتش عشق شمع جانم سوخت
در تو آخر چرا نمي گيرد
هر که بيگانه نيست از سيد
دلش از آشنا نمي گيرد