شماره ٥٢١: با من بي نوا چه خواهي کرد

با من بي نوا چه خواهي کرد
حاجتم جز روا چه خواهي کرد
جان غم ديده را چه خواهي کرد
درد دل جز دوا چه خواهي کرد
ما نکرديم جز گنه چيزي
تو به ما جز عطا چه خواهي کرد
گر تو ما را به جرم ما گيري
کرم و لطف را چه خواهي کرد
اين دل ريش مستمندان را
عاقبت جز شفا چه خواهي کرد
عاشقان آمدند بر خوانت
طعمه شان جز لقا چه خواهي کرد
ريختي خون نعمت الله را
ننگ خون گدا چه خواهي کرد