شماره ٥٢٠: چشم ما چون به روي او نگرد

چشم ما چون به روي او نگرد
در نظر غير او کجا گذرد
زنده دل نزد ما کسي باشد
که به جانان خويش جان سپرد
گل کجا جامه را قبا سازد
غنچه گر پيرهن بخود ندرد
مرد عاشق همه يکي بيند
آن يکي در هزار مي شمرد
جان من روي دل نخواهد ديد
گر دمي روي ديگري نگرد
رند مستي که باده مي نوشد
هر دوعالم به نيم جو نخرد
هر که را ذوق نعمت الله است
شاد باشد مدام و غم نخورد