شماره ٤٨٤: در دل بجز از خدا نگنجد

در دل بجز از خدا نگنجد
چون او گنجد هوا نگنجد
دل خلوت خاص حضرت اوست
بيگانه و آشنا نگنجد
مائيم و نگار و خوش کناري
موئي به ميان ما نگنجد
سلطان عشق است و عقل درويش
در مجلس شه گدا نگنجد
دردي دارم دوا ندارد
با درد چنين دوا نگنجد
چون نيست بجز يکي که گويد
در خود گنجد و يا نگنجد
خوش خم مئي است نعمت الله
در جام جهان نما نگنجد