شماره ٤٧٥: آب چشم ما به هر سو رو نهاد

آب چشم ما به هر سو رو نهاد
روي خود بر روي ما نيکو نهاد
جان به عاشق مي دهد معشوق ما
اين چنين رسم نکويي او نهاد
پير ما بزم خوش مستانه اي
گر نظر داري به بين تا چو نهاد
عشق سرمست است و مي گويد سخن
گفتگوي عقل را يکسو نهاد
جان ما آئينه گيتي نماست
ساده دل با دوست رو بر رو نهاد
خوش بهشت جاودان دارد چو ما
هر که با خاک درش پهلو نهاد
نعمت الله را به عالم عرضه کرد
در دل عشاق جست و جو نهاد