شماره ٤٢٥: در ره عشق چو ما بي سروپا بايد رفت

در ره عشق چو ما بي سروپا بايد رفت
راه را نيست نهايت ابدا بايد رفت
ما از اين خلوت ميخانه بجائي نرويم
ازچنين جنت جاويد چرا بايد رفت
گرعلاجي طلبد خسته به درگاه طبيب
دردمندانه به اميد دوا بايد رفت
هرکه دارد هوس دار بقا خوش باشد
بي سروپا به سر دار فنا بايد رفت
عارف ار زانکه به ميخانه رود يا مسجد
هرکجا مي رود از بهر خدا بايد رفت
در پي عشق روان شو که طريقت اين است
توچه داني که در اين راه کجا بايد رفت
نعمت الله سوي کعبه روان است دگر
عاشقانه چو وي از صدق و صفا بايد رفت