شماره ٤٠٨: عاشق از دنيي و عقبي درگذشت

عاشق از دنيي و عقبي درگذشت
ماند صورت را زمعني درگذشت
از وجود و از عدم آزاد شد
از همه بگذشت يعني درگذشت
روضه رضوان به اين و آن بهشت
همتش از شاخ طوبي درگذشت
دل به دلبر جان و جانان داد و رفت
کارش از مجنون وليلي در گذشت
غرقه شد در بحر بي پايان ما
ديد دريائي ز سيلي درگذشت
گرچه موسي از تجلي محو شد
سيد ما از تجلي درگذشت
نعمت الله در طريق عاشقي
اندکي چبود ز خيلي درگذشت