شماره ٤٠٧: عشق بازي و عشق بازي نيست

عشق بازي و عشق بازي نيست
عشق بازي به عشوه بازي نيست
عشق دارد حقيقي ديگر
حالت عاشقان مجازي نيست
ساز ما ناله اي است دلسوزي
به از اين ساز اگر نوازي نيست
کشته عشقم و در اين دوران
چون من و او شهيد وغازي نيست
حال مستي ما ز رندان پرس
محرم راز ما حجازي نيست
خرقه اي کان به مي نمي شويند
در بر عاشقان نمازي نيست
نعمت الله رند سرمست است
عشق بازي او به بازي نيست